. من خاکی‌ام بانو! تو اما آسمانی «ای خاستگاه جلوه‌های لَن تَرَانی» من در غل و زنجیر نفس خود اسیرم بر من نگاهی کن، نگاه مهربانی سِرّ خفی لیله‌القدری تو بانو من غافل از مهر تو ای سِرّ نهانی ای هل‌اتی وکوثر و تطهیر و طاها تو واژه واژه آیه‌های بی‌کرانی در رشته‌های چادرت نور هدایت وقتی که می‌داد آن یهودی را نشانی تو با عباداتت که رفته تا خود عرش هم‌پایه بلکه بهتر از پیغمبرانی من از غبار چادرت حاجت گرفتم «ای حضرت حوریه ای روح معانی» بر رشته‌های چادرت بستم دخیلی پس مطمئنم سائل خود را نرانی ای روضه‌ات مشگل‌گشای کل هستی نیلوفر سرخ و کبود و قد کمانی یاس سپید حضرت حیدر تو بودی اما شد از غربت وجودت ارغوانی ارکان هستی داشت می‌پاشید از هم وقت هجوم ضرب دستی ناگهانی در کوچه‌ای باریک چشمان حسن دید یک ضربه از دیوار و یک ضربه ز ثانی از ضرب دستش گوشوار افتاد بر خاک جان حسن شد مملو از دل ناگَرانی حالا حسن مانده وَ عقده در گلویش «ای خاستگاه جلوه های لَن تَرَانی» ✍ ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab