خواهر بی برادر با سر رسیده ام ، تن بی سر، حسین من پرپر شدم ، شکوفه ی پرپر، حسین من خاکم به سر که بی تو نفس می کشم هنوز ریزم غبار قبر تو بر سر ، حسین من مانند لحظه ای که به جسمت فتاده است افتاده روی فبر تو خواهر ، حسین من می خواهم از خدا که به قربانتان شود این نیمه جان مانده به پیکر ، حسین من فریاد می زنم زفراقت ، مرا ببخش خوابیده روی سینه ات اصغر ، حسین من زینب فدای این ادب اکبرت شود افتاده روی پای تو اکبر ، حسین من با گریه ی سکینه و با ناله ی رباب برپا شده مصیبت و محشر، حسین من جای رقیه کاش فدای تو می شدم آن شب که سر زدی تو به دختر ، حسین من با شعله ای زخطبه ی آتشفشانی ام آتش زدم به جان ستمگر ، حسین من با تو من از مدینه سفر کرده ام،روم بی تو کجا به شهر پیمبر ، حسین من با ناله می نوشت «وفایی» زحالتِ این خواهر بدون برادر ، حسین من