سوگند به خدا بندهاى نمىتواند به خدا نزديك گردد مگر به فرمانبردارى از اوامر او، و با ما چنين قدرت و اختيارى نيست كه كسى را از آتش برى سازيم، و هيچ بندهاى بر خدا نمىتواند حجتى اقامه كند.كسى كه مطيع خدا
ص 88
باشد او دوست ماست، و كسى كه گناه كند او دشمن ماست، و كسى را قدرتى نيست كه به ولايت ما برسد مگر به عمل صالح و اجتناب از افعال ناپسند».
و از «امالى» شيخ طوسى روايت استبا سند متصل خود از سليمان بن مهران قال: دخلت على الصادق جعفر بن محمد و عنده نفر من الشيعة و هو يقول: معاشر الشيعة كونوا لنا زينا و لا تكونوا علينا شينا، قولوا للناس حسنا و احفظوا السنتكم و كفوها عن الفضول و قبح القول.[127]
سليمان بن مهران اعمش گويد: «من بر حضرت جعفر بن محمد امام صادق عليه السلام وارد شدم و در نزد آن حضرت جماعتى از شيعيان بودند و آن حضرت به آنها مىفرمود: اى جماعتشيعه! شما هميشه با كردار پسنديده و افعال شايسته زينت ما باشيد به طورى كه هر كس شما را ببيند و اخلاق ستوده شما را مشاهده كند به ما نزديك گردد، و تحسين و تمجيد نمايد.و هيچگاه موجب بدنامى ما نشويد كه به كردار زشتخود، مردم، ما را هم كه معلم شما هستيم بد بدانند، و از دين خدا منحرف شوند.زبانهاى خود را از گفتار بيجا و بىفائده حفظ كنيد، و از افشاى سر خوددارى نمائيد، و از زيادهگوئى و كلام زشت و طعن و سب و شتم و لمز و همز جلوگيرى كنيد».
و از كتاب «مشكاة» با سند خود از مهزم روايت است كه مىگويد:
دخلت على ابى عبد الله عليه السلام فذكرت الشيعة فقال: يا مهزم انما الشيعة من لا يعدو سمعه صوته، و لا شجنه بدنه، و لا يحب لنا مبغضا، و لا يبغض لنا محبا، و لا يجالس لنا غاليا، و لا يهر هرير الكلب، و لا يطمع طمع الغراب، و لا يسال الناس و ان مات جوعا، المتنحى عن الناس، الخفى عنهم، و ان اختلفتبهم الدار لم تختلف اقاويلهم، ان غابوا لم يفقدوا[128]، و ان حضروا لم يؤبه بهم، و ان خطبوا لم يزوجوا، يخرجون من الدنيا و حوائجهم فى صدورهم، ان لقوا مؤمنا اكرموه، و ان لقوا كافرا هجروه، و ان اتاهم ذو حاجة رحموه، و فى اموالهم يتواسون. ثم قال: يا مهزم قال جدى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم لعلى رضوان الله عليه: يا على كذب من
ص 89
زعم انه يحبنى و لا يحبك، انا مدينة العلم و انت الباب، و من اين تؤتى المدينة الا من بابها[129].
مهزم مىگويد: «بر حضرت امام جعفر صادق عليه السلام وارد شدم و سخن از شيعه به ميان آوردم حضرت فرمود: اى مهزم شيعه آن كسى است كه صدايش از گوشش تجاوز نكند (كنايه از آنكه با مردم به تندى و خشونتسخن نگويد)، و غصه و تعب او از بدنش نگذرد، (كنايه از آنكه بار و اندوه خود را بر ديگران تحميل نكند)، و دشمن ما را دوست و دوست ما را دشمن نگيرد، و با افرادى كه درباره ما غلو مىكنند مجالست ننمايد، و مانند سگ صداى خود را بلند نكند، و مانند كلاغ در جمعآورى مال طمع نورزد، و از مردم چيزى نطلبد گرچه از گرسنگى بميرد، و از مردم غافل و دنياپسند دورى كند، و گفتار همه آنان يكى باشد گرچه در مكانهاى مختلف زندگى كنند، (و مردمى بىسر و صدا و بىهوا و آشوب به طورى كه) اگر غائب شوند كسى سراغ آنها را نگيرد، و اگر حضور داشته باشند كسى به آنها التفات نكند، و چون زن خواهند به آنها ندهند، از دنيا خارج شوند و حاجتهاى آنان در سينههاشان باشد، اگر با مؤمنى برخورد كنند او را گرامى دارند، و اگر با كافرى ملاقات كنند از او دورى گزينند، و اگر حاجتمندى بدانها روى آورد او را مورد رحمتخود قرار دهند، و در اموال خود بين برادران ايمانى خود مواسات كنند.
سپس حضرت فرمود: اى مهزم جد من رسول خدا به على بن ابى طالب - عليه السلام فرمود: اى على دروغ مىگويد كسى كه مىپندارد مرا دوست دارد و تو را دوست نداشته باشد.من شهر علم هستم و تو در آن شهرى، و از كجا مىتوان داخل در شهر شد بدون ورود از در آن؟!».
و نظير اين روايت را با مختصر اختلافى در لفظ در كتاب «كافى»[130] بيان مىكند.
و از «كافى» با سند خود از مفضل روايت است كه:
قال قال ابو عبد الله عليه السلام: اياك و السفلة فانما شيعة على من عف بطنه و فرجه، و اشتد جهاده، و عمل لخالقه، و رجا ثوابه،
ص 90
و خاف عقابه، فاذا رايت اولئك فاولئك شيعة جعفر[131].
مفضل مىگويد كه: حضرت صادق عليه السلام به من گفتند: «با مردم پست و رذل منشين، شيعه على كسى است كه شكم و فرج خود را حفظ كند و از عفتخارج نشود، و جهادش در راه خدا شديد باشد، و كارهاى خود را براى خدا انجام دهد، و به ثواب او اميدوار، و از عذاب او ترسان باشد.اگر جماعتى را ديدى كه اين صفات در آنها بود بدان كه آنها شيعه جعفر بن محمد هستند».
و از «امالى» شيخ طوسى از حضرت رضا از پدرانش از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت است كه به خيثمه فرمودند: