*امام زمان (عج) اجازه رفتنش را به جبهه داد* مادر شهید «علی فلاح» برای لحظه‌‌ای مکث کرد و گفت: آیا این راز را بگویم؟ از او خواستیم که بگوید برای اهل باور و یقین. او کمی به خود لرزید، نگاهی به آسمان کرد، نفس عمیقش با ذکر «یا صاحب الزمان (عج)» عطرآگین شد 🌸 و این‌گونه روایت کرد: نیمه‌های شب بود برای یک لحظه دیدم که علی دارد با کسی حرف می‌زند؛ 🧐حواسم را جمع کردم و دیدم می‌گوید «آقا جون مادرم نمی‌گذاره من بیایم چه کار کنم؟» گریه می‌کرد،😭 جواب می‌گرفت و جواب می‌داد؛ یک دفعه علی از جایش بلند شد و ایستاد؛ گفتم «چی شده؟» ‌گفت «مامان! مگر تو آقا را ندیدی؟».🖤 گفتم: نه، جریان چیه؟🤔 گفت: آقا امام زمان (عج) گفت: «علی من می‌روم و منتظر آمدنت هستم؛ اگر به مادرت بگویی که من گفتم می‌گذارد بیایی»😍 با شنیدن این حرف دلم آرام گرفت و گفتم چون آقا گفته برو، من دیگر حرفی ندارم. نزدیک اذان صبح بود، علی آماده شد تا به مسجد برود؛ دقایقی بعد از رفتنش صدای اذان مسجد به گوش رسید؛ علی برگشت و گویی به بزرگترین آرزویش رسیده است؛ با خوشحالی صبحانه خورد و به همراه دوستانش آماده شد و به پادگان آموزشی یزد رفت. (عج) ⛄❄❄❄❄❄❄❄❄❄⛄ 🌧🌨@asheghanvlaiat🌧🌨