وقتی در مکزیک بودم، از سرخپوستی پرسیدم چند سالش است و او گفت: کوتاه زمانی دیگر شصت و پنج سال می‌شود که شروع به مردن کرده‌ام. منظورش را نفهمیدم؛ و گفت در آنجا همه همینطوری سن‌شان را می‌گویند. آدم از لحظه ایی که به دنیا می‌آید شروع به مردن می‌کند. 📚از #کتاب در انتظار تاریکی در انتظار روشنایی| نوشته‌ی #ایوان_کلیما 💟 @asrar_movafaghiyat