اوج لذت🌺قسمت دوم
من وحمید از بچگی باهم همسایه وهم کلاس بودیم
باهم بزرگ شدیم
حالا اون رئیس بسیج وبچه مثبت .
واون وقت من.😞
چی بگم
هرچی که بود .درسته من نماز نمی خوندم وروزه نمی گرفتم
درسته اسمم (فرهاد مطرب)بود وشغلم مطربی
واز خدا که پنهان نیست از شما هم چه پنهان
اهل هر گناه وخلافی بودم .🙊
اما
همیشه محرم که می شد یه حال دیگه ای داشتم
محرم که می شد هیئت می رفتم ودور کثافت کاریهام را خط می کشیدم .🙈
خلاصه پرچم ها را بردیم رساندیم وبرگشتیم .
حمید کلی تشکر کردورفت .☺️
وقتی در خانه راباز کردم ورفتم داخل خانه همه جا تاریک بود
انگار همه خواب بودند یا نبودند .
فرقی نمی کرد 😞
شبهایی که دیر می امدم همین طور بود کسی منتظرم نبود .
یه راست رفتم توی اتاقم وافتادم روی تختم .
بااون سر دردوحال وخراب.😔
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون