💠داستان های نهجالبلاغه
💢ابوموسي يا ابله متكبر
🔵عبدالله بن قيس، معروف به ابوموسي اشعري در سال هفتم هجرت، قبول اسلام كرد و از ياران رسولاكرم (ص) به شمار ميآمد.
پيامبر (ص) او را فرماندار زبيد و عدن و سواحل يمن كرد، در زمان خلافت عمر وي او را حاكم بصره نمود و پس از عمر، عثمان نيز او را در فرمانداري بصره باقي گذارد و سپس بركنار نمود.
🔴ابوموسي به كوفه آمد. مردم كوفه كه از فرماندار خود، «سعد بن عاص» ناراضي بودند، او را بيرون كردند و درخواست نمودند كه ابوموسي را فرماندار كوفه نمايد. عثمان اين درخواست را پذيرفت. ابوموسي از آن وقت تا سالي كه جنگ جمل واقع شد، فرماندار كوفه بود.و پس از كشته شدن عثمان و روي كار آمدن امام علي (ع) ابوموسي در كوفه از مردم بيعت نگرفت و در اين مورد سكوت و سستي ميكرد، ولي هنگامي كه بيعتشكنان و طلحه و زبير به بصره آمدند و جنگ جمل را به راه انداختند و امام علي (ع) با سپاه خود به سركوبي آنها شتافت، براي ابوموسي (حاكم كوفه) لازم بود كه مردم را براي جبههي بصره بسيج كند و حركت دهد ولي او ميگفت:
🟠علي (ع) پيشوائي است برحق و بيعت با او نيز صحيح است، ولي جنگيدن همراه او با اهل قبله صحيح نيست. به اين ترتيب نه تنها مردم را حركت نداد، بلكه آنها را از حركت بازميداشت.
🟡اين خبر به علي (ع) رسيد و آن حضرت نامهي زير را براي او نوشت كه فرازهائي از آن را در اينجا ميآوريم:
🟢از بندهي خدا علي، اميرمومنان به عبدالله بن قيس (ابوموسي)
اما بعد: از ناحيهي تو گزارشي به من دادهاند كه هم به سود تو است (از اين رو كه علي (ع) را حق ميدانست) و هم به زيان تو (كه از حركت به سوي جنگ ممانعت مينمود) وقتي كه فرستادهي من بر تو وارد شد، فورا كمر همت ببند و از خانه بيرون آي و مردم را دعوت كن. اگر حق را شناختي و تصميم خود را گرفتي، مردم را بسيج براي حركت به بصره كن و اگر سستي پيشه كردي، از مقام خود دور شو (فان حققت فانفذ و ان تفشلت فابعد).سوگند به خدا هر كه باشي و در هر جا باشي، به سوي تو خواهند آمد و تو را رها نميكنند، تا گوشت و استخوان و تر و خشك تو را در هم آميزند (و آتش اين جنگ دامن تو را نيز خواهد گرفت، بنابراين سهلانگاري نكن و در راه حق كوشا باش) …
🟤و در پايان فرمود: و الله انه لحق مع محق و ما ابالي ما صنع الملحدون: «سوگند به خدا، اين راه حق است و توسط طرفداران حق، اجرا ميگردد (در اين صورت) باكي ندارم كه از خدا بيخبران، چه كار ميكنند؟!»
⚫️ابوموسي به پيام علي (ع) توجه نكرد و وقتي كه سپاه علي (ع) از مدينه به «ذي قار» (نزديك بصره) رسيد، آن حضرت امام حسن و عمار ياسر را به كوفه فرستاد. اين دو بزرگوار به كوفه آمدند و مردم كوفه را دعوت به جهاد كردند و در نتيجه با هفت هزار نفر از كوفه حركت كرده و به سپاه علي (ع) پيوستند.
⚪️ابوموسي در اين شرائط حساس سهلانگاري كرد، تا آنجا كه بعضي مينويسند، وقتي خبر سهلانگاري او، در «ربذه» (نزديك مدينه) به امام علي (ع) رسيد، نامهاي براي او نوشت و فرمود: اي پسر حائك! (حائك به معني بافنده است و در اينجا كنايه از تكبر و ابلهي است يعني اي متكبر ابله).تو را از فرمانداري كوفه بركنار كردم و اين آزار تو نسبت به ما اولين آزار نخواهد بود و از تو مصيبتها ببينم (كه اشاره به جريان اسفبار حكمين است).
✅ اسرارنهجالبلاغه را دنبال کنید👇
╭═━⊰ 🍃🌺🍃 ⊱━═╮
@asrareenahjolbalaghe
╰═━⊰ 🍃🌺🍃 ⊱━═╯