💠 داستان های نهج‌البلاغه 💢ساده‌زيستي علي‌ (ع) 🔵زمان رهبري و خلافت امام علي (ع) بود و مسلمين بر اثر فتوحات، داراي امكانات خوبي بودند و غنائم بي‌شمار از هر سو به سمت كوفه سرازير بود و طبعا مردم، در وضع اقتصادي مطلوبي بودند و فرماندهان و ديگران لباس نو و زيبا مي‌پوشيدند. ولي شخصي ديد، امام علي (ع) لباس كهنه و وصله‌دار پوشيده است، از روي تعجب با امام (ع) در اين مورد، گفتگو كرد. 🔷امام (ع) در پاسخ فرمود: 🔸يخشع له القلب و تذل به النفس و يقتدي به المومنون: 🔸«پوشيدن اين لباس كهنه، دل را خاشع و نفس اماره را خوار مي‌كند و مومنان از آن سرمشق مي‌گيرند». 🔴در اينجا تناسب دارد به داستان ذيل توجه كنيد: در روايات آمده: علي (ع) شمشيرش را به بازار آورد و اعلام كرد كه: «كيست اين شمشير را از من خريداري كند؟!» شخصي به پيش آمد و با آن حضرت در مورد فروش شمشير، صحبت كرد. امام فرمود: «سوگند به خدا اگر به اندازه‌ي يك پيراهن پول مي‌داشتم، شمشيرم را نمي‌فروختم!». آن شخص گفت: «من حاضرم كه پيراهني نسيه به تو بفروشم و هنگامي كه سهميه‌ي حقوق تو رسيد، پول پيراهن را به من بپرداز.» امام اين پيشنهاد را پذيرفت و پيراهن را از وي نسيه خريد و وقتي بعد از مدتي سهميه‌اش را دادند، پول پيراهن را به فروشنده پرداخت. با اينكه هزار و هزارها درهم و دينار و اموال ديگر، از بيت‌المال در اختيار امام قرار داشت، آن حضرت آن چنان در مصرف بيت‌المال، احتياط مي‌كرد كه شبي عمرو عاص به حضور آن حضرت رسيد و با هم به گفتگو نشستند، امام چراغ را كه از بيت‌المال بود خاموش كرد و از نور مهتاب استفاده نمود. ✅ اسرارنهج‌البلاغه را دنبال کنید👇 ╭═━⊰ 🍃🌺🍃 ⊱━═╮  @asrareenahjolbalaghe ╰═━⊰ 🍃🌺🍃 ⊱━═╯