💠 داستان های نهجالبلاغه
💢شتابزدهي نادان
🔴پس از ماجراي حكمين (كه شرح آن در داستان قبلی گذشت) شخصي به نام «خريت بن راشد» همراه سي نفر از قبيلهاش (بنيناجيه) به حضور علي (ع) آمد و اعتراض كرد و گفت: «سوگند به خدا من ديگر از تو پيروي نميكنم و پشت سر تو نماز نميخوانم و فردا از تو جدا ميشوم».
🔵او فرداي آن روز فرار كرد و از آنجا كه احتمال ميرفت، جمعيتي به گرد خود آورد و بر ضد حكومت اسلامي شورش نمايد، امام علي (ع) براي تمام فرماندارانش نوشت كه در جستجوي «خريت بن راشد» باشند و اطلاعات خود را گزارش دهند.
⚪️خبر رسيد كه خريت و همراهانش در مدائن، با هواداران علي (ع) درگير شدهاند و پس از دادن پنج كشته، به طرف اهواز گريختهاند و در آنجا عدهاي از دزدان و كافران را با خود، همراه كردهاند و به ياغيگري خود ادامه ميدهند.
🔴سرانجام علي (ع) «معقل بن قيس» را با دو هزار نفر براي مقابله با ياغيگران روانه اهواز كرد، معقل در كنار كوههاي رامهرمز، با سپاه خريت، درگير شد و در اين درگيري 70 نفر از بنيناجيه و سيصد نفر از كفار كشته شدند و خود «خريت» كه توانسته بود فرار كند نيز به دست «نعمان بن صهبان» كشته شد.
🔵معقل، مسلمانان اسير را آزاد كرد و غير مسلمانان را كه پانصد نفر بودند، به همراه خود حركت داد تا به سرزمين «اردشير خوه» رسيد و ماجراي فتح خود را طي نامههائي براي علي (ع) نوشت.
⚪️مصقله بن هبيره شيباني، فرماندار اردشير خوه از طرف علي (ع) بود، اسيران در حضور او گريه و زاري كردند و عاجزانه از او خواستند كه آنها را خريداري كرده و آزاد سازد.
مصقله، پس از گفتگوي بسيار با معقل، اسيران را
به پانصد هزار درهم خريد و تعهد داد كه اين مبلغ را براي امام بفرستد و سپس اسيران را آزاد نمود.
و بعد 200 هزار درهم براي امام فرستاد و از فرستادن بقيهي پول، ناتوان شد و به شام گريخت و به معاويه پيوست.
🔶آري او بر اثر شتابزدگي و ناداني، به ضد انقلابيون پيوست و اگر به حضور علي (ع) ميآمد و جريان را ميگفت، علي (ع) با او مدارا ميكرد، چنانكه آن حضرت ميفرمايد:
☑️خدا روي مصقله را سياه كند، او كار بزرگواران را (كه آزادسازي بردگان باشد) انجام داد، ولي مانند بردگان فرار كرد، هنوز مدح ستايشگران در مورد اين كار نيك او (خريداري بردگان و آزادسازي آنها) به پايان نرسيده بود كه خود را با فرارش، مورد سرزنش ملامتگران قرار داد.
و لو اقام لاخذنا ميسوره و انتظرنا بماله وفوره
: «اگر او فرار نميكرد و ايستادگي ميكرد، آنچه را كه داشت، از او ميپذيرفتيم و تا هنگام قدرت بر اداي بدهكاريش، با او مدارا مينموديم»
☑️به اين ترتيب: ميبينيم امام علي (ع) كار انسان دوستانه و پسنديده، را حتي از يك فراري، ستود و از افراد نادان كه تصميم عجولانه ميگيرند و به صف دشمنان ميپيوندند انتقاد كرد و بر آنها نفرين نمود.
عجيب اينكه: همين مصقلهي فراري، در دربار معاويه آنچنان مورد استقبال قرار گرفت، كه براي برادرش «نعيم» كه از شيعيان علي (ع) در كوفه بود، نامهاي نوشت كه من با معاويه در مورد تو صحبت كردهام، معاويه وعده احسان و امارت به تو داده است، به محض رسيدن نامهي من، به سوي شام بيا و به من بپيوند.
به راستي نفرين بر اين شكمخوارگان كه علي (ع) سرانجام آنها را نفرين ميكند.
✅ اسرارنهجالبلاغه را دنبال کنید👇
╭═━⊰ 🍃🌺🍃 ⊱━═╮
@asrareenahjolbalaghe
╰═━⊰ 🍃🌺🍃 ⊱━═╯