🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 پدر سوگوار و غریبمان، مهدی جان اینک در چکاچک شمشیرها در انتهای عطش در هرم جگرسوز غربت‌ها در اضطراب بیدریغ وداع ها در پژواک حیدری رجزها ... بر لب های مقدس هفتاد و دو پروانه‌ی عاشق ... ذکر فرج جاری است ... آسمان کربلا خود شاهد است که هر شهید در لحظه ی سرخ بخون طپیدنش، ظهور شما را از خدا طلب کرده است ... ... و اینک ما در لحظه لحظه‌ی عزاداری هایمان، در قطره قطره‌ی اشک هایمان و در ذره ذره‌ی سوز و گدازمان ... از خدا می خواهیم که بحق جد غریبتان، شما را برساند ... 🏴اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🏴