2_144188856418858602.mp3
43.33M
🎧 خلاصه قسمت ٢١👇 توی قسمت قبل شنیدیم که خوابی که لیلیت دیده بود تعبیرش رو داشت در اتوبوس میدید ولی نمیدونست چرا حضرت مسیحش غیب نمیشه حالا که اون مسیح رو دیده و شناخته! همه به مسیحِ اون میگفتن سیدمهدی و مثل خوابش داشت روضه خونی میکرد تمام وجودش شوق دیدار بود، گریه ای از سرشوق از دیدن یارش بهش دست داده بود، نیره فکر میکرد دلتنگی لیلیت برای پدرو مادرشه و از دل اون خبرنداشت دم دمای صبح دید آقا نیست بنظرش اومد ایشون دیگه غیب شده ولی... الان باهم به ادامه این رمان جذاب گوش بدیم... 🎙 با خوانش هنرمندانه ی نویسنده ی کتاب مطهره‌پیوسته ༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ تنهاکانال رسمی بانوان حرم https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c