💌
#بهترین_سخن
🔳 در آغوشِ فرعون! (
#قسمت_چهارم)
الهامى که ظاهراً او را به کار خطرناکى دعوت مى کند، ولى با این حال از آن احساس آرامش مى نماید.
این یک مأموریت الهى است، که به هر حال باید انجام شود، و تصمیم گرفت به این الهام لباس عمل بپوشاند، و نوزاد خویش را به نیل بسپارد!.
به سراغ یک نجار مصرى آمد (نجارى که نیز او از قبطیان و فرعونیان بود!) از او درخواست کرد، صندوق کوچکى براى او بسازد.
نجار گفت: با این اوصاف که مى گوئى صندوق را براى چه مى خواهى؟! مادرى که زبانش عادت به دروغ نداشت، نتوانست در اینجا سخنى جز این بگوید که: من از بنى اسرائیلم، نوزاد پسرى دارم، و مى خواهم نوزادم را در آن مخفى کنم.
اما نجار قبطى، تصمیم گرفت این خبر را به جلادان برساند، به سراغ آنها آمد ، اما چنان وحشتى بر قلب او مستولى شد که زبانش باز ایستاد، تنها با دست اشاره مى کرد و مى خواست با علائم مطلب را بازگو کند، مأمورین که گویا از حرکات او یک نحو سخریه و استهزاء برداشت کردند او را زدند و بیرون کردند....
«ادامه دارد»
📓 تفسیر نمونه ، آیهٔ۷ سورهٔ مبارکهٔ قصص
#مادرانه #صداقت #عنایاتِ_الهی
🔷🔸💠🔸🔷
@astanehmehr