2_144138278085287069.mp3
زمان: حجم: 12.46M
🎧 ۱۳۶۱ یادتونه که توی قسمت قبل احمد داشت دفتر خاطرات شو نگاه میکرد که دید تا اون روز خبر شهادت ۱۹۴ شهید و رسونده که اصحابی ی دفعه گفت باید برییم مهمان آوردند وقتی ک رسیدند و شهید و تحویل گرفتن احمد فهمید شهید پاهاش قطع شده و یاد امام حسین افتاد. 👈 اما بعد از یک روز ک تو راه بودن شب بود ک رسیدند به شهر شهید اما بنیاد شهید گفت باید خودشون شهید و تحویل بدهند احمد از این طرز برخورد همکارانش خیلی ناراحت شد و شهید ک مثل ی بچه تو قنداق سفید پیچیده شده بود و بغل کرد و دوتایی رفتن تو آهو نشستن و احمد تا صبح های های گریه کرد 😭😭😭و با شهید دردو دل کرد. واما داستان بسییییار جذاب امشب........ 🎙 با خوانش هنرمندانه نویسنده ی کتاب: مطهره پیوسته 💔•°🔹🌷🔹°•💔 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr