#پیغمبراکرم_صلَّیاللهعلیهوآله_مدح_ومناجات
تا نگـردیـدهست خورشید قیامت آشکـار
مشتِ آبی زن به روی خود، ز چشمِ اشکبار
در بیابان عدم، بیتوشه رفتن مشکل است
در زمین چهـرۀ خود دانۀ اشـکی بکار
دیــدۀ بــیـدار مـیبـایـد رهِ خـوابـیـده را
تا نگردیدهست صبح، از خوابِ غفلت سر برآر
رشتـۀ طـول امل را باز کن از پای دل
از گریبان فلک، مانند عـیسی سر برآر
شبنم از روشندلی، آئـینۀ خـورشید شد
ای کم از شبنم! تو هم آئینه را کن بیغبار!
شمعِ پـشت سر نمیآید به کارِ پیش رو
هرچه داری پیشتر از مرگ، بر خود کن نثار
آنچه بر خود میپسندی، بر کسان آن را پسند
آنچه از خود چشم داری، آن ز مردم چشم دار
زخمِ دندانِ ندامت، در کمین فرصت است
بر زبان، حرفی که نتوان گفت آن را برمیار
تا نگـیـرد خـوشـۀ اشک نـدامت دامنت
در قیامت، آنچه نتوانی دِرو کردن، مَکار
تیرهروزان را در این منزل به شمعی دست گیر
تا پس از مُردن تو را باشد چراغی بر مزار
چون سبکباران ز صحرای قیامت بگذرد
هر که از دوش ضعیفان بیشتر برداشت بار
بر حریر گل گذارد پای در صحرای حشر
هر سبکدستی که بردارد ز راه خلق، خار
هر که کار اهل حاجت را به فردا نفکند
روز محـشر داخل جنت شود بیانتظار
چـشمۀ کـوثـر که آبش میدهد عمر اَبد
دارد از چشم گهربار تو نم در جـویبار
نفس کافرکیش را در زندگی در گور کن
تا بمـانی زنـدۀ جـاوید در «دارالقرار»
«ربّنا اِنّا ظَلَـمنا» وِرد خود کن سالها
تا چو آدم، تـوبهات گردد قبول کردگار
وِرد خود کن «لا تَذَر» یک عمر چون نوح نبی
تا ز کفـّار وجود خود برانگـیـزی دمار
صبـر کن مانـند اسمـاعیل زیر تیغ تیز
تا فـدا آرد برایت جـبـرئـیل از کـردگار
دامن از دست زلیخای هوس، بیرون بکش
تا شوی چون ماه کنعان در عزیزی نامدار
از صراطالمستقیم شرع، پا بیرون منه
تا توانی کرد فردا از صراط آسان گذار
دست زن بر دامن شرع رسول هاشمی
زان که بی آن بادبان، کشتی نیاری بر کنار
باعث ایجاد عالم، احمد مرسل که هست
آفـریـنـش را به ذات بیمـثـالش افـتخار
محو گـردیدند از نور تو یک سر انـبیا
ریزد انجم، چون شود خورشید تابان آشکار
رحمت عام تو جُرم خاکیان را شد شفیع
موج دریا سیل را از چهره میشوید غبار
در رهِ دین باختی، دندانِ گـوهـربار را
رخنۀ این حصن را کردی به گوهر، استوار
از جهان قانع به نانِ خشک گشتی، وز کرم
نعمتِ روی زمین بر اُمّتان کردی نثار
ماه را کردی به انگشتِ هلالآسا دو نیم
مُلکِ بالا را مُسخّر ساختی زین ذوالفقار
کردی اندر گامِ اول، سایۀ خود را وداع
چون سبکباران برون رفتی از این نیلیحصار
چون سلیمان است کَز خاتم جدا افتاده است
کعبه تا دادهست از کف دامنت بیاختیار
چون بهار از خُلقِ خوش، کردی معطر خاک را
«رحمةٌ للعالمین» خواندت از آن، پروردگار
با شفیع المذنبین! «صائب» فدای نامِ توست
از سرِ لطف و کرم، تقصیرِ او را در گذار
✅ لطفا شما هم مُبلّغ و منتشر کننده این کانال خوب و پر محتوا بوده و در ثواب آن سهیم شوید
👇👇👇👇👇👇👇👇
لینک کانال در ایتا
https://eitaa.com/astanevesal
لینک کانال در روبیکا
https://rubika.ir/astanevesal
آدرس اینترنتی سایت آستان وصال ( جامع ترین سایت علوم مداحی کشور )
https://www.astanevesal.ir/
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹