💠 #لطف_کریمه 🔻از کرامت و بزرگی حضرت در این سی سال زیاد دیده بودم، اما آن شب سِری داشت که هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. حرف آخر زن مسافر هنوز در گوشم می‌پیچد: ( اگه منم نبودم، حضرت یکی دیگه رو می فرستاد. همونطور که منو فرستاد. بی بی هوای تموم زائراشو داره.) **** 🔻درد و دل و راز و نیاز شبانه در حرم حضرت معصومه حال عجیبی دارد، این را بعد از سی سال پوشیدن لباس خادمی حرم با پوست و استخوانم لمس کرده ام. 🔻در صحن اتابکی حرم قدم می‌زدم و از خانم فاطمه ی معصومه برای این همه سال مهر و توجه تشکر می‎کردم که یک دفعه چشمم به زنی افتاد که رو به روی کفشداری مردانه نشسته و زیر تنش خیس شده بود.ِ 🔻آهسته کنارش رفتم و پرسیدم:(خانم) جوابی نشنیدم دوباره گفتم: (خانم با شمام. اگه میشه از اینجا بلند بشین، زیر پاتون نیاز به تطهیر داره.) زن وقتی صدای مردانه ی مرا شنید، از خجالت صورتش را زیر چادر پنهان کرد و با صدایی پر درد و کم جون گفت: ببخشید. 🔻نخواستم حرفی بزنم تا دل زائر بی بی بشکنه، گفتم: (اشکال نداره، فقط بلند شین.) زن با صدای بی رمقی که به سختی شنیده می‌شد گفت: (نمی‌تونم.) دست پاچه و نگران پرسیدم: ( چیزی شده؟) 🔻زن نشسته، هنوز جواب مرا نداده بود که خانمی سراسیمه از آن طرف صحن به طرفمان دوید. کنار دختر نشست و با لهجه روستاییش گفت: ( حالت خوبه دخترم؟) دختر در گوش زن حرفی زد، او بلافاصله از جایش بلند شد و تند تند و بدون وقفه گفت: ( همین الان یه سری وسایل احتیاج دارم. زود باشید. من قابله ام.) با تعجب به زن نگاه کردم و گفتم: ( نه خانم. اینجا حرمِ. الان آمبولانس خبر میکنم.) 🔻زن قابله با فریاد وسایلی که می‌خواست را دوباره تکرار کرد و گفت: ( وقت نداریم. تا آمبولانس برسه، بچه به دنیا اومده.) با شنیدن صدای گریه ی نوزاد، از میان همهمه ی زنانی که دور زن باردار حلقه زده بودند، قلبم آرام گرفت. 🔻با دور شدن آمبولانس که مادر و بچه را به بیمارستان می‌برد، از زن قابله تشکر کردم و گفتم: (شما جون زائر بی بی رو نجات دادین. نمی دونم شما نبودید چی می‌شد؟) ✅زن خیره به گنبد طلایی و گلدسته های حرم شده بود و همانطور که اشک گونه هایش را خیس کرده بود،گفت: (من تو شهرمون قابلمه بیمارستانم. چند روزی اومده بودیم پابوس حضرت معصومه، امشبم بلیط برگشتمون بود. با وجود مخالفت شوهرم که می گفت: دیرمون میشه و جا می مونیم، اصرار کردم تا قبل رفتن یه بار دیگه بیام حرم، وقتی شلوغی جمعیت رو دیدم گفتم از همین جا تو این صحن به بی بی سلام میدم که شما و اون دختر رو دیدم.) ▪️◾️🔳◾️▪️ کانال معارفی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ▪️@astanfatemi