✂️👆👆👆👆 گوشه ای کنار ضریح می نشست . درس هایش را می خواند و به مسئله های علمی فکر می کرد : انگار مسئله ها آسان می شدند و گره ها باز این عادت خوش بین خودش بود و امام . تا اینکه دو روز نتوانست به حرم برود. بعد از دو روز عبدالحسن او را صدا زد و گفت « در عالم خواب امیرالمومنین (ع) به من گفتند به فرزندم سیدمحمدباقر بگو چرا دیگر به درس ما نمی آیی ؟ محمدباقر لبخندی زد و پس از آن این کلاس درس را هرگز ترک نکرد تا روزی که در نجف بود و منعی نداشت . 📖 نا ( زندگی نامه شهید صدر) نویسنده : مریم برادران @atashbe_ekhtear