جهاد تحول و تبیین
بدلی📛 کتاب کوه پنجم قصه پیامبری از بنی‌اسرائیل است که از دست حاکم ظالم منطقه اَخاب فرار می‌کند. پیامبری که کوئیلو معرفی می‌کند، در حدّ فهم خودش از پیامبریست، نه آن پیامبری که خداوند به جهانیان معرفی کرده است. پیامبر پائولو حتی به اندازه یک انقلابی معمولی هم شجاعت و استقامت ندارد به همین جهت گاهی پشیمان می‌شود و گاهی به خدا اعتراض می‌کند و می‌گوید: «چرا مرا برای این کار برگزیده‌ای خداوندا؟ آیا نمی‌بینی قادر نیستم آنچه را از من خواسته‌ای انجام دهم؟»[1] « از فرار خسته شده بود و می‌دانست هیچ کجا نمی‌تواند جایش را در دنیا پیدا کند حتی اگر موفق می‌شد بگریزد، نفرینش را با خود به شهری دیگر می‌برد و فاجعه‌های دیگری به وقوع می‌پیوست، هر کجا می‌رفت سایه‌ی آن مرگ‌ها را با خود می‌برد. ترجیح می‌داد سینه‌اش دریده شود و سرش از تن جدا گردد»[2]. آنچه در این عبارت‌ها بیان شده است نه تنها سزاوار یک پیامبر نیست حتی سزاوار یک انسان آگاه و یک مؤمن معمولی هم نیست. البته از کوئیلو که معجونی از جادوگری، مسیحیت و یهودیت می‌باشد بیش از این انتظار نمی‌رود. وقتی در (به تحریف) پیامبر با عظمتی چون سلیمان و داود (علیهم السلام) به خاطر یک زن مرتکب خلاف آشکار می‌شوند، از پائولو که بزرگ شده‌ی چنین محیطی است چه انتظار می‌رود؟! در جایی دیگر پیامبری با فرشته خدا صحبت می‌کند و پیامبر خداوند را به‌اشتباه کاری متهم می‌کند. گاهی گناهان خدا از گناهان رسولش بیشتر می‌شود و پیامبر می‌گوید: «خداوندا، من هم صورت بلندی از گناهان تو نسبت به خودم دارم، اما از آنجا که امروز روز کفاره است، بخشش خودت را به من عطا کن و من تو را خواهم بخشید. بدین ترتیب می‌توانیم در کنار یکدیگر به راه ادامه دهیم»[3]. هدف از ترسیم چنین خدایی، که اشتباه می‌کند، این است که به مخاطب القاء شود: خداوند هم اشتباه می‌کن!!‌ لذا او نباید نگران اشتباهات خود باشد. كوئيلو براي جان‌های تشنه معنويت ، دنيايي می‌گشاید كه موهوم است و پر فساد[4] پ‌ن: [1] . کوه پنجم، ص 63 و 64. [2] . همان، ص 67. [3] . همان، ص 28. [4] . سایت مؤسسه فرهنگي موعود عصر(عج)