@atna_ir☀️
دوره جامع تدریس مجازی
#تاریخ_تطبیقی_اسلام جلسه یازدهم(۵)
✍
ارائه معجزات به موسی (ع)
🔷در اینجا، سؤالی به ذهن خطور میکند که آیا دست خالی میتوان حریف فرعون شد یا نه؟ شاید هم حضرت موسی (ع) این سؤال را پرسیده است. بنابراین خدای متعال اول باید این زمینه ذهنی را پاک کند. اما چگونه به صورت عینی برای موسی (ع) ثابت شود که موسی! وقتی من به تو میگویم برو، تو موفق میشوی. حضرت موسی (ع) در برابر فرعون نیرو میخواهد. خداوند فرمود: «وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَ لِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى (طه/17و18)؛ چه چیزی در دست توست؟ [موسی (ع)] پاسخ داد که عصای من است؛ به آن تکیه میدهم و کارهایم را انجام میدهم و با آن، گوسفندهایم را این طرف و آن طرف میکنم و برایشان برگ از درخت میاندازم و فایدههای دیگری هم دارد».مراد از عصا در این آیه، دنیاست. «قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى» (طه/19)؛ موسی! همین دنیایی را که در دستت هست، بینداز و به آن اعتماد نکن؛ اگر تو به آن اعتماد کردی، اشتباه کردهای. این چیزی را که به آن توکل کردی و به آن امیدهای دیگر هم داری، بینداز تا ببینی چه چیزی است. موسی (ع) عصا را انداخت: «فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى» (طه/20). ناگهان ماری ظاهر شد. «حَيَّة» در زبان عربی به مارهایی مثل بوآ و نپتون گفته میشود؛ چنانچه به مارهای کوچک افعی میگویند. ویژگی مارهای بوآ این است که خیلی آرام حرکت میکنند؛ اما مارهای افعی سریع حرکت میکنند. فرمود: «فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى (طه/20)؛ ... یک مار غول پیکر شد که [مانند افعی] به سرعت حرکت میکرد».موسی (ع) که تبدیل عصا به مار را دید، فرار کرد و پشت سرش را هم نگاه نمیکرد. چرا فرار کرد؟ ظاهر قضیه این است که بالأخره مار است؛ اگر دهانش را باز کند او را خورده است. باطن قضیه این است که دید به چه چیزی اعتماد داشته است. باطن دنیا این است و او هم از دنیا دل کَند. گفت دیگر به سمت دنیا برنمیگردم.از طرف خداوند خطاب آمد: موسی برگرد، نترس: «قَالَ خُذْهَا وَلا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الأُولَى» (طه/21)؛ یعنی چه؟ یعنی موسی وقتی گفتی عصای من این کارها را میکند، خودت را دیدی. در این دنیا اگر با من نباشی، این مار هست و نابودت میکند؛ اما اگر در دنیا با من باشی، همان عصا میشود. به دستور من این را بگیر. وقتی گرفت، تبدیل به عصا شد.
حضرت امیر (ع) فرمود: دنیا مار است؛ زیبا روی است، اما سمّش تو را میکشد. این همان دنیایی است که موسی (ع) دید و فرار کرد؛ چون آن چیزی که حضرت امیر (ع) فرمود، برای موسی (ع) کشف شد.البته ازیک نظر، دنیا چیز بدی نیست. کسی پیش امیرالمؤمنین (ع) گفت: دنیا! اف بر تو. حضرت فرمودند که دنیا چه بدی در حق تو کرده است که اینگونه میگویی؟ غیر از این است که در همین دنیا مسکن و لباس گرفتی؟ این که بد نیست. اگر با خدا سراغ این دنیا رفتی و برای آخرتت آن را انتخاب کردی، بهترین چیز است؛ ولی اگر بدون خدا سراغش رفتی و آن را به عنوان «دار مَقَر» انتخاب کردی، بدترین چیز است. به عبارت دیگر، برای عبور، عالی است، ولی برای ماندن، مار.
برداشت دیگر از قضیه مذکور این است که موسی (ع) توضیح داد که این چوب چه بود: «وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى (طه/17و18)؛ ... [خسته که میشوم] به آن تکیه میدهم و گوسفندان را این طرف و آن طرف میکنم ... ». تمام توضیحات در اینجا برای این است که بگوید این، چوبِ ویژهای نیست؛ یک تکه چوب است. خداوند گفت: همین چوب را به امر من به زمین بینداز. به امر خدا، همین چوبی که فقط میتوانست یک سنگ را به یک طرف بیندازد، به قدرتی تبدیل شد که موسی (ع) با همه شجاعتش، از آن فرار کرد. خداوند میخواست حضرت موسی (ع) این مطلب را بفهمد که اگر به امر پروردگارش جلو برود، چه قدرتی خواهی شد؛ فرعون با همه قدرتش از او خواهد ترسید.
این آیه و گفتوگوی موسی (ع) با خدا درسهای زیادی دارد. خداوند پس از قضیه عصا، خطاب کرد: دستت را در گریبانت ببر. چرا؟ حضرت موسی (ع) آمده بود که آتش ببرد؛ خداوند به او فرمود: دست خود را در گریبان ببر و سپس خارج کن. پس از اینکه حضرت موسی (ع) دستش را از گریبان خارج کرد، شعاع نور به آسمان رفت. اینکه گاهی اوقات میگویند: «دستش را در لباس میکرد و سفیدک میزد»، معجزه نیست. «بیضاء» به معنای درخشنده است و معنای سفید نمیدهد. میزان درخشندگیاش به حدی بود که بر شعاع نور خورشید غلبه میکرد؛ یعنی وقتی میانداخت، شعاعش در نور خورشید قابل رؤیت بود. به همین جهت، هر کس به آن نگاه میکرد کور میشد.
🇮🇷آموزشهای تمدن ساز (
#تاریخ_تطبیقی_اسلام یکشنبه ها در کانال اتنا)
@atna_ir