🍃💚﷽💚🍃
#قسمت_چهارم: در بیان سبب شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللَّعنه
#قسمت_هفتادودوم
و حُجر بن عدی رحمه الله که از بزرگان شیعیان بود آن شب را در مسجد به سر می برد ناگهان بگوش او رسید که اشعث می گوید یابن ملجم در کار خویش بشتاب و سرعت کن در انجاح حاجت خویش که صبح دمید و رسوا خواهی گردید. حجر از این سخن غرض ایشان را فهمید و با اشعث گفت ای اعور ارادهٔ قتل علی علیه السلام را داری پس به جانب خانهٔ امیرالمؤمنین مبادرت کرد تا آن حضرت را از عزیمت ایشان آگهی دهد قضا را آن حضرت از راه دیگر به مسجد رفته بود تا حجر به خانهٔ آن جناب رفت و برگشت کار از حد گذشت چون به مسجد رسید صدای مردم را شنید که به قتل آن حضرت خبر می دهند.
اکنون بیان کنیم حال حضرت امیرالمؤمنین را در آن شب: از امّ کلثوم نقل شده که فرمود چون شب نوزدهم ماه رمضان رسید پدرم به خانه آمد به نماز ایستاد من برای افطار آن جناب طبقی حاضر گذاشتم که دو قرصه نان جو با کاسهای از لَبَن و مقداری از نمک سوده در آن بود چون از نماز فارغ شد چون آن طبق را نگریست بگریست و فرمود ای دختر برای من در یک طبق دو نان خورش حاضر کردهای مگر نمی دانی که من متابعت بردار و پسر عمّ خود رسول خدا صلی الله علیه و آله می کنم، ای دختر هر که خوراک و پوشاک او در دنیا نیکوتر است ایستادن او در قیامت نزد حقتعالی بیشتر است، ای دختر در حلال دنیا حساب است و در حرام دنیا عذاب.
پس برخی از زهد حضرت رسول را تذکره فرمود آنگاه فرمود بخدا سوگند افطار نمی کنم تا از این دو خورش یکی را برداری، پس من کاسهٔ لَبَن را برداشتم و آن حضرت اندکی از نان جو با نمک تناول فرمود و حمد و ثنای الهی بجا آورد و برخاست و به نماز ایستاد پیوسته مشغول رکوع و سجود بود و تضرع و ابتهال به درگاه خالق متعال می نمود و نقل شده که آن حضرت در آن شب بسیار از بیت خود بیرون می رفت و داخل می شد و به اطراف آسمان نظر می کرد و اضطراب می نمود و تضرع و زاری می کرد و سورهٔ یس را تلاوت فرمود و می گفت اَللّهم بارک لی فی الموت یعنی خداوندا مبارک گردان برای من مرگ را، بسیار می گفت انا لله و انا الیه راجعون و کلمهٔ مبارکهٔ لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم را بسیار مکرر می کرد و بسیار صلوات می فرستاد و استغفار می نمود.
📚منتهی الآمال
📡
@atre1o1 🇮🇷