🍂🍂🍂 عمریست که اندر طلب دوست دویدیم هم میکده هم مدرسه هم صومعه دیدیم با هیچ کس از دوست ندیدیم نشانى از هیچ کسى هم خبر او نشنیدیم پس کنج خرابى، ز عالم بگزیدیم تنها دل و افسرده و نومید خزیدیم سر بر سر زانو بنهادیم و نشستیم هم بر سر خود خرقه صد پاره کشیدیم گر تشنه شدیم آب ز جوى مژه خوردیم ور گرسنه سخت جگر خویش مکیدیم تا آنکه در آخر اشعار خود بعد از مژده بشارت «وصال دوست» مى سراید: چندى که چنین ما ره مقصود سپردیم المنة للَّه که به مقصود رسیدیم دیدیم نه پیدا اثر از کون و مکان بود جز پرتو یک مهر دگر چیز ندیدیم دیدیم جهان وادى ایمن شده هر چیز نخلى و ز هر نخل اناالله شنیدیم به نقل از: شرح مقدمه قیصرى، ص 390 - 391. شعر از ملا احمد نراقی @atvar12