"من کتاب سووشون‌ را شاید در سال‌های اول دهه‌ی پنجاه، یا آخر دهه‌ی چهل خریدم و شروع کردم خواندن. دیدم داستان، داستانی است که آمیخته با ناکامی است. یعنی انگلیسی‌ها آمدند شیراز‌، پدر همه را درآوردند و همه کار کردند و بالاخره هم قهرمان داستان را کشتند و مرده‌اش را دادند دست زن و بچه‌اش که ببرند، دفن کنند. من، هر کتابی را که می‌خوانم، پشتش دو، سه جمله می‌نویسم. الان اگر آن کتاب را بیاورند، خواهید دید این جمله پشت آن نوشته شده که: «این کتاب را طاقت نیاوردم بخوانم.» یعنی دیدم خواندنش، با این زندگی پر از غصه و دائم در حال مبارزه‌، جور در نمی‌آید. زندگی ما این‌طور بود. این بود که بعد از انقلاب، سووشون را خواندم." 👈بیانات درباره کتاب @audio_ketab