قسمت سوم آنجا بود تسلیم شدم و مثل مادری که فرزندش به سوی جبهه راهی شده باشد و باید دل بکند دل کندم  و گریه و زاری سر دادم قد و بال آن ها را نگریستم و زاری کردم. اشک بر گونه هایم سرازیر می شود و روی خاک های علقمه می افتد در همین لحظه خاک به زیان می آید و اینگونه سخن می گوید من نیز آن موقع نتوانستم حریف آن ها بشوم هر چه تلاش کردم به پاهای آنها پیچیدم ولی جز نسیم گام های آن ها چیزی نصیبم نشد فقط فقط نگاه کردم حتی زمانی که آن دلیر مردان در محاصره دژخیمان دیدم هر چه تلاش کردم پناهگاهی برای آن ها شوم نشد. ادامه دارد ... ✍ ..🌻شما لایق بهترینها هستید🌻.. ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @maktab_hajgasim ┗━━🌷🍃━━━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ┛