باید چهطور همنفسات بود و پیر شد؟
باید چهطور چشم تو را دید و سیر شد؟
یک روز سرد چکمه به پا آمدی به شهر
یک روزه شهرِ سر به هوا، سر به زیر شد
با چشمهای آبی تو ماندهام چهطور
باید نگاه کرد و نباید اسیر شد
مویی که زیر روسریات موج میزند
منجر به سیلهای دو سال اخیر شد
نزدیک میشوی و من از خواب میپَرم
ای وای، وای، مدرسهام باز دیر شد
#حسین_زحمتکش