باید چه‌طور هم‌نفس‌ات بود و پیر شد؟ باید چه‌طور چشم تو را دید و سیر شد؟ یک روز سرد چکمه به پا آمدی به شهر یک روزه شهرِ سر به هوا، سر به زیر شد با چشم‌های آبی تو مانده‌ام چه‌طور باید نگاه کرد و نباید اسیر شد مویی که زیر روسری‌ات موج می‌زند منجر به سیل‌های دو سال اخیر شد نزدیک می‌شوی و من از خواب می‌پَرم ای وای، وای، مدرسه‌ام باز دیر شد