کنندگان، در این مرور زندگی، غافلگیر می شوند، چون برخلاف آنچه که فکر می کردند، اعمالی که از نظر آنها ثواب داشته و ارزشمند بوده خیلی ساده و معمولی به نظر می رسیده، اما بعضی از اعمال به ظاهر کوچک و بی اهمیت بخاطر خلوص آن،
بسیار مورد تقدیر قرار می گرفته است.
چند نمونه از اتفاقات را میخوانیم:
یک) محمد زمانی، اهل اصفهان که به زودی تجربه ان دی ای او در کانال منتشرخواهد شد، می گوید یک کار او بسیار مورد توجه و تشویق قرارگرفت و آن وقتی بود که ماشینشان در کنار جاده خراب میشود، او ظرفی بر میدارد تا از رودخانه آب بیاورد، در بین راه خسته میشود و تصمیم می گیرد مقدار از آب را خالی کند اما وقتی درختی را در همان نزدیکی می بیند، راهش را کج می کند و آب را پای آن درخت می ریزد. در آن دنیا به او میگویند که این مهمترین کار زندگی اش بوده، چون خالصانه و بدون قید و شرط آنرا انجام داده است.
دو) دایان موریسی بخاطر برق گرفتگی، تجربه نزدیک به مرگ داشت، او جزییات این تجربه اش را در کتابی به نام شما میتوانید نور را ببینید، بازگو کرده است. او می گوید که هنگام مرور زندگی زمینی اش، بخاطر چند کار به ظاهر بی اهمیت، بسیار مورد تشویق و تمجید قرار گرفته است، یکی از کار ها این است:
خودم را وقتی که 17 ساله بودم دیدم. در آن وقتها من بعد از ساعات دبیرستان برای کار به یک بیمارستان مخصوص نقاهت و بازپروری میرفتم. در آنجا من به یک پیرزن بی دندان که توان تکلم نداشت علاقهمند شده بودم. او دوست داشت که قبل از خوابیدن چند بیسکویت را بمکد، ولی هیچ کس حاضر نبود که به او بیسکویت بدهد زیرا وقتی که مکیدنش تمام میشد، دست هر کس که به او بیسکویت داده بود را از بالا تا پایین میبوسید و مقدار زیادی از آب دهانش بر روی دستان او میریخت. با اینکه دیگران از او اجتناب میکردند، من که میدیدم این کار چقدر او را خوشحال میکند با کمال میل به او بیسکویت میدادم.
سه) زنی به نام دبی هم اینگونه از تجربه اش می گوید:
من میتوانستم ببینم که هر تصمیم من چه اثری روی تمام افراد دیگر گذاشته است. من تعجب کردم زیرا یک روز که تمام وقت خود را بر بالین بیماران در حال اﺣﺗضار گذرانده بودم و خیلی آنجا کار کرده بود در آن دنیا تجلیل کمی دریافت کرد. ولی روزی که به یک عنکبوت کمک کرده بودم که از در بیرون برود بسیار مورد قدردانی قرار گرفت، زیرا من آن کار را با احساس همدلی و دلسوزی واقعی برای آن عنکبوت انجام داده بودم، با اینکه من خود از عنکبوت میترسیدم. از طرف مردم (در دنیا) هیچ پاداشی برای این کار من وجود نداشت. پیغام این بود که هر کاری را با عشق انجام بده.
ادامه دارد
تجربیات_نزدیک_به_مرگ
چهار) تجربه دنیون برینکلی نیز قبلا در کانال منتشر شده است، او درباره آزار و اذیت حیوانات اینگونه میگوید:
من همیشه با حیوانها مهربان نبودم. مثلا یک بار سگمان گوشه قالی اتاق را جویده بود. من بسیار عصبانی شده و کمربندم را درآوردم و کتک مفصلی به او زدم. اکنون مهر و علاقه این سگ را نسبت به خودم میدیدم و میدیدم که او این کارش را با قصد و منظوری انجام نداده بود و من ناراحتی و درد او را خود حس کردم.
من فهمیدم که این که چه کاری انجام میدهید آنقدر مهم نیست که علت انجام دادن آن اهمیت دارد. به عنوان مثال دیدن دعوا و کتک کاریهای بدون علتی که با دیگران داشتم در مرور زندگیم خیلی بیشتر برایم دردناک بود تا وقتی که با کسی دعوا کرده بودم که برای من قلدری کرده و به من آزار رسانده بود. تجربۀ وقتی که کسی را بدون علت آزردهاید دردناکترین قسمت مرور زندگی است!
پنج) پروفسور مودی که اولین پژوهشگری است که درباره تجربیات نزدیک به مرگ، تحقیقات و مصاحبه های زیادی انجام داده و چندین کتاب مهم نوشته است، با زنی مصاحبه کرده که تجربه بسیار عجیبی داشته است، آن زن هنگام مرور زندگی اش، بخاطر یکی از کارهایی که در هنگام مستی انجام داده، بسیار شرمسار میشود، آن اتفاق این بوده است:
یک شب من و یکی از دوستانم به یک کلوپ شبانه رفته بودیم. بعد از مدتی رقصیدن و مشروب خوردن، دوستم من را ترک کرد و من تنها ماندم ولی چون زیاد مشروب خورده بودم نمیتوانستم خودم رانندگی کنم. حدود ساعت 2:30 بامداد پسری را آنجا دیدم و شروع به صحبت با او کردم. هدف من این بود که او من را به منزلم برساند و به همین خاطر عمداً آن طوری با او صحبت کردم که او دوست داشت. من به دروغ به او گفتم که در منزل دوستم یک پارتی است و از او دعوت کردم که با هم به آنجا برویم. او قبول کرده و من را با ماشین خودم به آنجا که حدود 50 کلیومتر با کلوپ فاصله داشت رساند. وقتی به خانۀ دوستم رسیدیم به او گفتم که بیرون منتظر بماند، من وارد خانه شده و دیگر بیرون نیامدم در حالی که او تنها و غریب و دور از منزل خود
@avaymarefat