_چی شده حاجی ؟ >چیزی که خیلی وقته شده . منتها سروصداش رو بلند نکرده ایم که مردم یه چند وقتی آرامش داشته باشن . نترسن. طاهر نیم خیز شد . _یا ابالفضل.... حاجی ،جون به لبم کردی . بگو تورو به خدا ببینم چی شده .... >سیستان بلوچستان ... -خب؟ >خب ... نمی بینی چه اوضاعیه؟!....نمی بینی مردم خواب راحت ندارن؟!... نمی بینی از هر گوشه خاک یکی تفنگ دست گرفته از گرسنگی و بیکاری مردم سواستفاده کرده و چهار نفر رو دور خودش جمع کرده و شده اند یک گروه مبارز. بعد مهمترین هنرشون هم همینه که مواد مخدر قاچاق کنن...... ........... _چی بگم والله؟ >فکر میکنی توی جنگ چه اتفاقی افته؟.... ناموس و امنیت مردم در خطر می افته ... الان توی سیستان این طور نیست؟.... تازه اگر کوتاه بیایم ،فردا هم می آن کرمان و بعد هم اصفهان.... 🎖بخشی از کتاب♨️ آورتین♨️ اثری از : بهزاد دانشگر 🔰بر اساس یک داستان واقعی 🔰 •┈•✾•🍂🍁🍂🍁🍂•✾•┈• https://eitaa.com/panjeghlim @khane_enghelab