إستٍیٖـღـڪٍْرٍٖعًڪْٖٓღًـڛْ ݒٌٍـღـږُ ـۅٌفْـღٍـآيٖـღـݪٍْ
باز هم نزدیک افطار است ميان سفرهی لطفت ميان سجدهی سبزت ميان ربنای دست پر مهرت اگر بر خاطرت رَد شد خيال من دعايم کن که محتاج دعايم من