إستٍیٖـღـڪٍْرٍٖعًڪْٖٓღًـڛْ ݒٌٍـღـږُ ـۅٌفْـღٍـآيٖـღـݪٍْ
آرزو میکردم که تو از آنِ من بودی در روزگاری که بر گل ستم نبود بر شعر، بر نِی و بر لطافت زنان... اما افسوس دیر رسیدهایم ما گلِ عشق را میکاویم در روزگاری که عشق را نمیشناسند...