✨خاطرات شهدا✨ 🍂خدا وجود نازنینش را تا آن روز به من داده بود روزی داد و روزی هم این هدیه را پس گرفت. 🍂اما رنجی که مادر از پرپرشدن جگر گوشه‌ می‌کشد با حرف و کلام قابل بیان نیست. 🍂کاش حتی یک روز بعد از عبدالرحمان پاهایم بر خاک مریوان حرکت نمیکرد. 🍂کاش چشمانم کور می‌شد و پرپر شدن جگرگوشه‌ام را نمی‌دیدم.💔 🌙به روایت مادر شهید 🍃 💫 ✍️چاو به ره