🌹🍃 چه پسری! اسمش را می گذاریم غلام محمد که تا آخر عمر، نوکری ائمه(ع) را بکند. پدرش کشاورز بود و او از کودکی با کار و تلاش خو گرفته بود، صبحگاهان که خورشید، فروغ خود را از بلندای کوه ها بر پهنه دشت می گستراند ترنم آوای روح بخش قرآن پدر، گوش غلام محمد را نوازش می داد و فطرت ناب و زلالش را صیقل می داد. او از ۱۰ سالگی با احساس تعهدی که داشت تلاش می کرد در تأمین معاش خانواده یار و یاور باشد کلاس چهارم بود که ترک تحصیل و از قوچان به مشهد مهاجرت کرد. چندی بعد به حرفه فیروزه تراشی و حکاکی روی آورد با تمام خستگی کار روزانه در مدرسه شبانه ادامه تحصیل داد. با فرا رسیدن زمان سربازی به خدمت فراخوانده شد. 🌹🍃 در گارد شاهنشاهی سرباز شد نمازش را سر وقت می خواند و با جیره غذایی سربازخانه روزه می گرفت. وقتی سرهنگ در مراسم صبحگاه به هم  دوره ای او ناسزا گفت، چنان سیلی نثار گونه سرهنگ کرد و او با نفرت به صورت غلام محمد نگاه کرد: «کاری می کنم از این کارت پشیمان شوی.» طی ۳ سال حبس که در نتیجه همین اتفاق برای او تعیین شد بارها تنش را با آتش سیگار سوزاندند. 🌹🍃 از زندان که بیرون آمد نوارهای سخنرانی و اعلامیه های حاج آقا روح ا... را از دوستان می گرفت می شنید و می خواند و به مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی پرداخت. پس از انقلاب و با آغاز جنگ تحمیلی فرمانده اطلاعات عملیات شد. در سومار، مهران، سوسنگرد، دب حردان، خرمشهر و... هر جا به او نیاز داشتند به اشاره ای خود را می رساند و خالصانه کار می کرد. او با لیاقتی که از خود نشان داد در مسئولیت های مختلف از جمله معاونت طرح و عملیات قرارگاه نجف ۲ و مسئول محور طرح و عملیات لشکر ویژه شهدا به خدمت پرداخت. 🌹🍃 او سرانجام در سال ۶۵ در خطوط عملیاتی جنوب مهران و قلاویزان به مقام رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاکش در بهشت رضا(ع) به خاک سپرده شد. او هنگام شهادت ۶ فرزند با نام های مصطفی، مرتضی، معصومه، فاطمه، مجتبی و مجید را از خود به یادگار گذاشت. 🌹🍃 فرمانده شهید غلام محمد نیک عیش در فرازی از وصیت نامه خود آورده است: هر چه در این دنیا خوشی داشته باشیم بیش از آن سختی و شدائد است، پس چه بهتر که این سختی را خود به اختیار متحمل شویم و قبول کنیم و در مقابل این شدائد، نعمت لقاءالله و بهشت جاودان او را برای خود فراهم سازیم