@aye_aye_ta_khoda ••:: ☆✦☆حجت‌الاسلام‌ علی بهجت می‌گوید : "✓ دستم به قفسۀ کتاب‌ها خورد و زخم عمیقی برداشت.جراحی کردند ؛ زخم ، دهان بست و بهبود یافت. چند ماه بعد در مشهد بودیم که در جای زخم احساس درد شدیدی  کردم ، مخفی کردم و حرفی نزدم. ✓ یک روز که به کارهای خودم مشغول بودم ، آقا فرمودند : بر من مکشوف شد... تمام حواسم را جمع کردم ؛ ازآنجا که ایشان در هیچ موردی نمی‌گفت : «بر من مکشوف شد». ✓ ایشان ادامه داد که : «بر من معلوم شد که اگر کسی جایی‌اش درد  می‌کند ، جای درد را به هر کجای حرم امام رضا (علیه‌السلام) بمالد ، آن درد مرتفع  می‌شود.» ✓ من در حال نوشتن گفته‌های ایشان بودم و به مفهومش توجهی نداشتم. ✓ آقا برای تجدید وضو برخاستند. من هم برای مراقبت ، ایشان را همراهی کردم. وقتی برگشتم ، نوشته‌ها را دوباره خواندم. منظورشان خود من بودم. ✓ فردا به حرم رفتم. احساس کردم دردم کمتر شده ؛ تا روز سوم که دردم کاملاً تمام شد. ✓ از مشهد برگشته بودیم. یکی از دوستان که مقام و مسئولیتی داشت ، برای دیدن آقا آمد ؛ اما ملاقات میسر نشد. وقت رفتن ، ماجرای مشهد را برایش نقل کردم ؛ رفت. چندین هفته بعد دوباره دیدمش. ✓ گفت : «درد کتفم مداوا نمی‌شد ، به هر پزشکی که مراجعه می‌کردم بی‌فایده بود. برای همین آمده بودم با آقا دیدار کنم ؛ داستان مشهد را که شنیدم ، گفتم این حواله‌ای است از آقا ، رفتم مشهد ، بیماری ام درمان شد.» ع 📗 این بهشت ، آن بهشت ، ص٧٨ ✧✾═══✾✰