🍂🍂
مردی به دهی سفر کرد
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از مرد خواست تا مهمان وی باشد.
شخص پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به آن شخص رسانید و گفت :
این زن، هرزه است به خانهی او نروید !😑
مرد به کدخدا گفت : 😳
✅ ادامه داستان رو در کانال زیر گذاشته 😃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🙈🙈🙈👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/800391187Cc9f2c2375b