باره سرنوشت حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی بیاطلاعی بود.
به نظر میرسید متولی وزارت اقتصاد چندان در جریان تصمیمات کلان اقتصادی و موضوعات مهمی چون ارز ترجیحی نیست. توجیه خاندوزی در آن جلسه این بود که نمیخواهد با انتشار اخباری که نهایی نشده باعث اختلاف و چندصدایی در دولت شود، اما به نظر میرسید این تصمیمات جای دیگری گرفته میشود؛ یا در سازمان برنامه و بودجه و یا توسط محمد مخبر، معاون اول رئیس جمهور.
مجموع این عوامل نشان میدهد کار برای وزیر جوان کابینه رئیسی سخت شده. او از یک سو همراهی دولت برای ساماندهی بورس را ندارد. از سوی دیگر، متهم ردیف اول نابسامانی بورس است.
از یک سو باید دولتیها را برای همراهی مجاب کند و از سوی دیگر جواب همکاران سابقش در بهارستان را بدهد. همان نمایندگانی که با ۲۵۴ رای اعتماد خاندوزی را از بهارستان راهی باب همایون کردند و به نظر میرسید در چهار سال آتی سر و کار هر کدام از وزرا ممکن است به بهارستان بیفتد جز خاندوزی!
پای نوبخت به دولت رئیسی باز شد؟
اما حالا ماجرا برعکس شده. خاندوزی گویا هم از طرف دولت همراهی نمیشود و هم از طرف مجلس تحت فشار است.
برخی میگویند ماجرای یکهتازی محمدباقر نوبخت در دولت رئیسی هم در حال تکرار است. نوبخت در قامت ریاست سازمان برنامه و بودجه و همراه روحانی، کار را برای وزرای زیادی سخت کرده بود و در موارد متعددی تصمیمات دولت آن چیزی بود که نوبخت میخواست.
حالا مسعود میرکاظمی هم جای نوبخت نشسته و هم راه او را در پیش گرفته است.
برخی دیگر هم میگویند فرمان اقتصادی دولت رئیسی دست محمد مخبر است. درست برخلاف اسحاق جهانگیری. او گفته بود حتی اجازه عوض کردن منشی خود را هم ندارد. اما برخی میگویند مخبر همه کاره دولت است و در انتخاب وزرای دولت رئیسی، به خوبی نشان داد که تصمیمگیر نهایی کیست.
چه سناریوی میرکاظمی درست باشد و چه سناریوی مخبر، خروجی گویا برای خاندوزی یکسان است. او تحت فشار است. ممکن است به زودی استیضاح شود، ممکن است برکنار شود و یا ممکن است خودش عطای وزارت را به لقایش ببخشد. باید منتظر ماند و دید خاندوزی میماند یا میرود.