⭕️قیام علما بر علیه سربازی و مدرسه های غربی
🔸علمای اصفهان به رهبری حاجآقا نورالله به این نتیجه رسیدند که برای تعمیم مبارزه باید به قم که مرکز حوزه تشیع ایران است مهاجرت و از آنجا خواستههای خود را اعلام کنند.
در تاریخ 15 ربیعالاول عازم قم شدند و در آنجا مورد استقبال آیتالله حائری، زعیم حوزه، قرار گرفتند و پس از استقرار، علمای بزرگ شهرستانها نیز در قم به مهاجرین پیوستند.
به دنبال این مهاجرتها و قیام سراسری علما،دستگاه استبداد در تهران متوحش بود، رضاخان در جمعی از رجال گفته بود: «مدرس کم بود حالا آخوندها هم علیه من به قم لشکرکشی نمودهاند. با این لشکر چه کنم؟» همچنین در مورد حاجآقا نورالله گفته بود: «این قضیه کوچکی نیست، آن اصفهانی آدم خطرناکی است».
⚫️خواستههای مهاجرین
رضاخان برخلاف میل خود گروهی را برای مذاکره با مهاجرین نزد حاجآقا نورالله فرستاد تا ببیند درخواست آنان چیست. مردم و روحانیون خواستار الغای «نظام سربازی اجباری» بودند، ولی حاجآقا نورالله درخواستهای دیگری در شش ماده تنظیم کرد که شامل موارد زیر است:
1⃣جلوگیری یا اصلاح و تعدیل«نظاموظیفه»
2⃣ اعزام پنج نفر از علما مطابق«اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه» به مجلس
3⃣جلوگیری کامل از منهیات شرعیه
4⃣ابقاء و تثبیت محاضر شرع
5⃣تعیین یک نفر به سمت ناظر شرعیات در وزارت فرهنگ
6⃣جلوگیری از نشر اوراق مضره و خطرناکی که به عناوین مختلف انتشار مییافت و«تعطیل مدارس بیگانگان»
حاج آقا نورالله به خوبی به اوضاع زمانه خود آشنا و از روحیات رضاخان آگاه بود لذا درخواستهایی از رژیم وقت میکند که در صورت اجرا،باعث اصلاح جامعه میشد.
مهاجران از خواستههای خود کوتاه نمیآمدند. هیئتی که برای مذاکره با علما به قم آمده بودند خواستههای مهاجران را که از جمله انتخاب پنج نفر از علمای طراز اول و نیز این که یکی از آنها باید«مدرس»باشد، شنیده و انتقال دادند. نخستوزیر این پیشنهادها را به شاه رساند و رضاشاه به ناچار موافقت نمود. از طرف علما تلگراف سپاسگزاری به شاه مخابره گردید. دست خط تلگرافی نیز در دلجویی آقایان به تاریخ سیام آذر1306 صادر شد و قرار بر این بود که از طرف دولت لایحهای مقتضی در زمینهی اصلاحات موردنظر هیئت علما تهیه و به مجلس تقدیم شود. این لایحه از طرف دولت تهیه و به مجلس تقدیم شد، اما قبل از آنکه در مجلس طرح شود، در شب ۱۴ دیماه شیخ نورالله منقلب و درگذشت!
⚫️ مرگ مشکوک
رژیم پهلوی میدانست که ایشان رهبر و قلب تپنده این قیام هست و هیچچیز نمیتواند او را ساکت نماید، به همین جهت تصمیم به ترور حاج آقا نورالله میگیرند اگرچه چند سال قبل اقدام به ترور وی کردند ولی موفق نبودند، اکنون به دنبال فرصت مناسب دیگری میگشتند. برای این عمل دو کار را انجام دادند:
در اوایل دیماه 1306 باگذشت صد روز از مهاجرت و قیام، مختصر کسالتی بر رهبر قیام عارض شد. در همان روز آیتاللهالعظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری برای عیادت به منزل حاجآقا نورالله رفته و همراه ایشان چند نفر از اطبا نیز آمده بودند. همه ی آنها متفقاً نظر دادند که مسئله مهمی نیست و عارضه آقا فقط تب و کسالت مختصری است که با استراحت بهزودی برطرف میشود. اما حکومت که هیچکدام از ترفندهایش برای مقابله با قیام به نتیجه نرسیده بود و خطر اوجگیری مجدد نهضت با پیوستن مجتهد مشهور آذربایجان (آیتالله آقا سید صادق) به حاجآقا نورالله را حس مینمود، دست به کار اجرای توطئه بزرگی شد. روز دوشنبه اول صبح ناگهان مأموران همراه پسر رکنالدوله حاکم قم و یک پزشک وارد خانه حاجآقا نورالله شدند و گفتند که اعلیحضرت برای معالجه شما دستور اعزام پزشک دادهاند. و بدون اینکه فرصت جواب و عکسالعمل به ایشان بدهند، پزشک فوری ایشان را معاینه نموده سپس اظهارنظر مینمایند که شما به بیماری مالاریا مبتلا شدهاید، دوای شما تزریق آمپول کنین است و باید هرچه سریع تزریق شود، حاجآقا نورالله مخالفت میکنند ولی بهزور آمپول را به ایشان تزریق کرده و بلافاصله خانه را ترک میکنند.
در ادامه رژیم برای اینکه اقدامات اولیه و تزریق آمپول را لاپوشانی کند؛ سه نفر از پزشکان تهرانی را از طرف دربار و شخص رضاخان در لحظه جان دادن بر سر بالین حاج آقا نورالله حاضر میکند، در حالی که کار از کار گذشته بود و وی به دیار باقی شتافته بود.آنها مدعی شدند ما تمام توان خود را برای نجات جان آیتالله انجام دادیم و علت فوت را مسمومیت اعلام میکنند.
روزنامههای یومیه تهران خبر اعزام اطبا را از طرف شاه با تبلیغات فراوان و همزمان با خبر شهادت حاجآقا نورالله انعکاس دادند.در نتیجه نهضتی که از اصفهان شروع شد و در مدت کوتاهی سرتاسر ایران را به حرکت درآورد و مرجع وقت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی از آن حمایت کرد و میرفت که به پیروزی برسد؛اما با شهادت رهبر نهضت، عقیم ماند!
#دو_فتنه