آورده و او را عریان نموده و غسل داده و خشک کرده و ردایى برایش گشوده و کفنش را باز کرده (و وى را در آن قرار داده) و با پارچه اى چانه اش را بسته و پیراهنى بر او پوشانده و بر سرش پارچه اى مى بندند و (دور و نزدیکانش) با او وداع کرده و بر روى تابوتى بدنش را حمل نموده و بر وى نماز خوانده مى شود و از خانه پر زر و زیور و قصر محکم و استوار و خانه از سنگ ساخته شده وى را جدا نموده و در گوشه قبر و در جایى تنگ و بى آب و علف در کنار خشت هاى چیده شده در زیر سنگ هاى سخت قرار مى دهند و خاک ها و ریگ ها بر او مى ریزند
🔹 (اکنون) از آنچه مى ترسیده به سرش آمده و (دیگر) خبرى از وى بیاد نخواهد ماند و از کنار مزارش دوست و همراه و اقوام و خویشانش برمى گردند و همسر و محبوب او راهى دیگر را در پیش مى گیرند (و از این پس) او هم آغوش قبر و اسیر سرزمین بى آب و علف خواهد بود، جسم او مرکز جنب و جوش کرم هاى قبر خواهد شد و خونابه (صورتش) بر گردن و سینه اش جارى خواهد گشت، خاک قبر، گوشت بدن وى را پراکنده مى کند و خون بدنش را خشک مى کندو استخوانش را مى پوساند و چنین است تا روز محشر.
🔹 و آنگاه که از قبر، او را بیرون آورده وروح بر پیکر او مى دمند و براى حشر و نشر صدایش مى زنند، در این هنگام است که قبرها درهم ریخته مى شود (و مردگان به پا مى خیزند) و باطن هر انسانى آشکار مى شود و هر نبى و صدیق و شهیدى را به صحنه محشر مى آورند و خداوند تواناى داناى بینا خود عهده دار جدایى حق از باطل مى گردد. پس چه بسیار ناله هاى جانسوزى که گریبانگیر او مى شود و حسرتى که وى را به نابودى مى کشاند، در جایگاهى هولناک و دیدگاهى عظیم در حضور پادشاهى بسیار بزرگ که بر هر کوچک و بزرگى دانا است، در این هنگام است که (از شدت گرماى قیامت) عرقِ سر و صورتش، همچون لجامى بر دهانش گشته (که او را از سخن گفتن باز مى دارد) و اضطراب و نگرانى سراسر وجود او را فرا گرفته است به گریه و فریادش گوش فرا نمى دهند و عذر و حجت او را نمى پذیرند، نامه اعمالش بازمى گردد و آنگاه که به کردارهاى زشت خویش مى نگرد و دیده اش به نگاه هاى بدى که کرده شهادت مى دهد و دستش به آنچه که سرسختانه گرفته و پایش به جاهایى که گام نهاده و عورتش به آنچه که انجام داده و پوستش به آنچه که لمس کرده شهادت مى دهند.
🔹 در این هنگام است که صفحه کردارش آشکار مى شود. آنگاه منکر و نکیر وى را تهدید نموده و از عاقبت و سرانجام او پرده برمى دارند و او را به زنجیر و دستش را به بند و بدنش را به زمین کشیده و روانه دوزخش مى کنند، پس با سختى و شدت بسیار وارد جهنم شده و براى همیشه او را در آتش سوزان به عذاب مى رسانند و جرعه اى از چشمه هاى گداخته جهنم به او مى نوشانند که چهره اش را بریان و پوستش را جدا مى سازد (ملائکه عذاب) با گرزهاى آهنین بر سرش مى کوبند و پوستش که بر اثر سوختن از میان رفته بود بار دیگر تجدید مى گردد (در آنجا) از مأموران دوزخ فریادخواهى مى کند ولى آنها از او روگردانده و به او پاسخ نمى دهند فریاد دلخراش سر مى دهد ولى هیچ نگهبانى پاسخ آنان را نمى دهد ودیگر پشیمانیش سودى به او نمى رساند. از شر هر پایانى به خداوند پناه مى بریم و از او عفو و بخششى را مى طلبیم که نسبت به بندگان مورد رضایت و قبول خویش عطا فرموده است و اوست عهده دار درخواست و برآورنده حاجات من؛ و کسى را که از عذاب خداوند دور کنند وى را در بهشت الاهى جاى داده و در قصرهاى محکم و استوار جاودانه و در اختیارش حوران و خادمان قرار خواهند داد که با جام هایى پر از شراب، گرد وى به گردش درآمده و در محضر قدس الهى در بهشت فردوس سکونت خواهد گزید و غرق در نعمت هاى بهشتى گشته و از آب گواراى چشمه تسنیم و چشمه سلسبیل که آمیخته به زنجبیل و بر آن نشانى از مشک و عبیر است خواهد نوشید، وى را پادشاهى و ملکى است جاودانه و شادى و سرورى است که قلب و جانش را خواهد گرفت، در بوستانى خرم و سرسبز، از شراب هایى خواهد نوشید که عقل او را سلب نخواهد کرد.
🔹این مقام و منزلت مخصوص کسى است که از پروردگارش ترسیده و از معصیت او خویش را برحذر داشته است و آن عذاب سزاى کسى است که سرپیچى خالق خویش را کرده و معصیت خداوند را نزد خود نیک و زیبا شمرده است (و قرآن) سخنى است که حق و باطل را از هم جدا کرده و به عدل حکم نموده و گویاى داستان کسانى است که داستانشان بیان گردیده و بیانگر موعظه اى است که به روشنى ذکر شده است و آن کتابى است که روح القدس (جبرئیل امین) آن را از طرف خداوند بر قلب پیامبر هدایت شده نازل نموده است. درود آن ملائکه اى که سفراى بزرگوار و نیکورفتار الهى اند، بر پیامبر باد. پناه مى برم به پروردگار داناى رحیم و حکیم و کریم از شر شیطان، آن دشمن دور از رحمت خدا و رانده شده از درگاه او. گریه و زارى کنندگان شما باید (در پیشگاه خداوند) به گریه و زارى بپردازند و دعا کنندگان شما باید به دعا مشغول گردند و من براى خودم و