شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل
#قسمت_نهم #ویشکا_1 چرا خانم ها باید در فعالیت هاے اجتماعے حجاب داشته باشند مے توان بدون حجاب هم در
جلوے آیینه رفتم مانتو را مرتب ڪردم مقننه را جلو تر از همیشه ڪشیدم تاموهاے بیشترے زیر مقننه باشد ڪیفم را برداشتم و به سمت پله ها دویدم هیجان زیادے داشتم حس مثبت دورنم موج میزد مامان به سمت پله هآمد ویشڪا چرا این مانتو پوشیدے ؟ چرا مامان خیلے مناسب هست خیلے گشاد است اصلا بهت نمیاد چرا این قدر صورتت بے روح شده مامان دارم میرم دانشگاه مهمانے ڪه نمیرم ڪه بخواهم مانتوےڪوتاه بپوشم و آرایش ڪنم از ڪنار مامان رد شدم و به آشپزخانه رفتم لقمه نانے گرفتم و به سمت درورودے رفتم مامان امروز از دانشگاه دیر میام عصر با بچه ها میریم خرید دیر نڪنے بابا امشب میاید خونه مے خواهیم دورهم باشیم در بستم و تا خیابان پیاده رفتم به خیابان ڪه رسیدم نیسبت به روز هاے نگاه هاے ڪمتر روے خودم احساس مے ڪردم تصمیم داشتم امروز با اتوبوس به دانشگاه بروم بعد از ده دقیقه اتوبوس جلوے ایستگاه توفق ڪرد سوار شدن جمیعت زیادے داخل اتوبوس بود در گوشه ایستادم دستم را بالا بردم تا میله را بگیرم با دست دیگرم ڪیف را محڪم گرفتم سعے ڪردم تعادلم را حفظڪنم بعد از پیاده و سوار شدن از دو اتوبوس به دانشگاه رسیدم وارد محوطه شدم نگبهان نگاه تعجب برانگیز به من ڪرد و بر خلاف روز هاے گذشته چیزے نگفت من هم باسڪوت از ڪنار او گذشتم وارد ڪلاس شدم نگین ،پگاه نگاهے به من ڪردند براے چے این ریختے شدے ؟ سلام سلام چقدر لباس گشاد پوشیدے ویشڪا سرت به جایے خورده تو ڪه مے گفتے دانشگاه فرقے با مڪان دیگرے نداره مهم نیست چه لباسے بپوشم چقدر شلوغ مے ڪنید این لباس من مشڪلے نداره حس خوبے به من مے دهد چقدر نگهبان به من گیر بدهد مانتوے ڪوتاه است ، نگین و پگاه با سڪوت نگاهے به هم ڪردند تا ظهر ڪلاس داشتیم موقع ناهار به سمت سلف دانشگاه رفتیم،بچه ها بیاید امروز بریم خرید مے خواهم چند تا مانتو بخرم باشه اما اگر بخواهب این تیپ مانتو را ها را بخری این تیپ مانتو ها چه اشڪالے دارد؟ هیچ فقط به تو نمیاد ،فڪر بدے نیست من هم امروز ماشین آوردم این طورے یڪ تفریح هم مےڪنیم نویسنده :تمنا🥰🧶🌱