💢 در کمین اشرار
(حاج قاسم سلیمانی به روایت خاطرات)
دهنه لار، نقطه استراتژیک منطقه بود؛ مرز ایران و افغانستان و پاکستان. مسیر از نظر استراتژیکی عالی و راه دسترسی به آن سخت بود. بیشتر از 50 شرور به سرکردگی حمید نوتانی کمین کرده بودند سر مسیر سربازان که آموزشدیده بودند و داشتند برای تقسیم به زاهدان میرفتند. هیچوقت سابقه نداشت اشرار با چنین سازمان و دم و دستگاهی کمین کنند. معلوم بود قضیه از جای دیگر آب می خورد. آمریکا و اسرائیل و عربستان طراحی عملیات کرده بودند. ساعت دو بعدازظهر جلوی دو اتوبوس را گرفته و تمام سربازان و درجه داران همراهشان را گروگان گرفتند. میخواستند با اینها مصاحبه کنند و بعد ببرند و بکشند، طوری که ضعف ایران جلوی چشم همه کشورهای منطقه بیاید و بگویند در روز روشن نظامیهای ایران را بردند و کسی نتوانست کاری کند. خبر رسید به گوش حاج قاسم از کرمان راه افتاد. نصف شب رسید پیشمان. با یک بالگرد و یک تیم آتش رفتیم بالای سر اشرار. به خودمان که آمدیم 25 کیلومتر در خاک افغانستان بودیم. منطقه را شناسایی کرد و دستور داد ماشینهایی که به کمک اشرار آمده بودند را منهدم کنند. آتشی که هوانیروز ریخت دامنشان را گرفت؛ خیلیهایشان از بین رفتند و تعداد کمی هم از آنها فرار کردند. مرز تحت کنترل سپاه درآمد. به نیروهای پیاده هم دستور داد. با تانک آمدند تا رسیدند به روستای رباط. جایی که بچه هایمان در سنگر زندانی شده بودند. اشرار در چنگ ما بودند، هم زمینی، هم هوایی. تیپ1 سیدالشهدا علیهالسلام با سه گردان پیاده و ادوات وارد عمل شدند.
اشرار 75 نفر بودند که 25 نفرشان کشته شدند، بقیه هم تا مرگ فاصلهای نداشتند. ریشسفیدهای افغانی ریش گرو گذاشتند که شما گروگانهایتان را سالم تحویل بگیرید و با بقیه کاری نداشته باشید.
حاجی هم شرطشان را قبول کرد. آن قدر خوب مدیریت کرد که حتی خون از دماغ یک روستایی نیامد. ساعت 4 بعدازظهر عین 96 نفر نیروهای ایرانی صحیح و سالم از چنگال دار و دسته نوتانی نجات پیدا کردند.
👤راوی: ابراهیم شهریاری؛ همرزم شهید