بی‌طاقتم، از خانه به تنگ آمده جانم این شهر نفس‌گیر، بریده‌است امانم از کوچه و بازار گریزانم و بیزار ای عشق به آغوش عزیزش برسانم! بگذار بمیرم به هواداری چشمش بگذار که با شوق لبش زنده‌بمانم یادش زده آتش به تمام کلماتم یادش شده خوابم، شده آبم، شده نانم بگذار که بر شانه‌اش آرام بگیرم عمری‌ست که دلتنگ‌ترین ابر جهانم ❇️ @azhardarisokhan