چشمت به دام انداخته ترفندها را مست لبت آورده ایی لبخند ها را وقتی نظر دارد خدا هم بر نگاهت باید عوض کرد ای صنم سوگندها را جایی که بزمت هست نامت هست بی شک باید که دور انداخت از لب قندها را ما را غلام حلقه بر گوشت نوشتند دل پشت گوش انداخته پسوندها را مهر شما ما را به دورت جمع کرده معنیِ دیگر داده خویشاوندها را ما صیدِ دستان نمک دار تو هستیم فارغ نکن از این قفس دربندها را رویای گنبد در بقیعت کشت ما را آرام کن با دیدنش اسفندها را  حامد آقایی