اونیکه ديدم ؛ خودم به ديده ؛ نه کسى ديده نه کس شنيده ؛ حتى امير خيبر نديده ؛ کسى نديده يه کوچه تنگ ؛ يه مرد دلسنگ صداى سيلى ؛ صورت نيلى نميدونم چى شد فقط چشام و بستم رو خاک نشستم ؛ زمين نشستم مادر صدا زد کجایی عصاى دستم رو شونه مادرو کشوندم ؛ خاکاى چادرو تکوندم ضربه به شيشه، بی حيا زد ؛ مادر ما رو بى هوا زد واويلتا اه واويلا يه تشت پر خون ؛ مقابل من ؛ واى از دل من همسرم اخر ، شد قاتل من ؛ واى از دل من کجایی خواهر ؛ بيا برادر اين دم اخر ؛ شبيه مادر تموم پيکرم کبود و نيمه جونه ؛ اشکم رونه لبام شبيه مادرم غرق به خونه ؛ اشکم روونه گناه مادرم چى بوده ؛ ديدم که صورتش کبوده هنوز داره ميلرزه دستام ؛ مادرم زمين خورد جلو چشمام واويلتا اه و واويلا زينب نگاه کن ، با ديده تر ؛ دورو برت ، اينجا گرفتن چند تا برادر ؛ با ديده تر دلنگرونم ، روضه ميخونم ولى ميدونم ، اروم جونم يه روز مياد که ديگه محرمى ندارى ، بى کس و يارى مياى ز خيمه دستات و رو سرت ميزارى ، بى کس و يارى رو تل کنار قتلگاهى ؛ دور تو ميگيرن سپاهى ميبينمت که بيقرارى ؛ از پهلو نيزه در ميارى واويلتا اه واويلا قاسم نعمتی @rozeh_1