شیر میدان دار بودی پس چرا افتاده ای؟
ای امان خیمه ها از چه ز پا افتاده ای؟
من گم ات کردم میان دشت، حیرانم مکن
دست و پایی زن بدانم که کجا افتاده ای
آنقدر گفتی که هستم خاک پای مادرت
حال روی دامن خیرالنساء افتاده ای
بشکند دستی که با نیزه دهانت بسته است
خاک عالم بر سر من از صدا افتاده ای
قدّ رعنای تو شد همدست با ضرب عمود
از سر زین گوییا تو بی هوا افتاده ای
بعد از این معجر نگهداری زن ها مشکل است
دور از خیمه به صحرای بلا افتاده ای
#نوحه #حضرت_عباس #سیب_سرخی
@nohematn