#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید
آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید
زحمتِ خانه شدم بسکه زمین گیر شدم
وقتِ شرمندگی از دخترکی زار رسید
@hosenih
باز هم پیرهن تازهی من خونین شد
باز با پیرهنِ تازه پرستار رسید
ولی از بسکه نخوابید زِ بی خوابیِ من
جانبِ بستر من دست به دیوار رسید
گرچه دلتنگِ تماشای حسینم اما...
چشمِ زخمیِ مرا نیمه شبی تار رسید
@hosenih
لابه لای نَفَسم لختهی خون می بینم
از همان روز که بر سینهام آزار رسید
از همان روز که آتش به سراغم آمد
از همان روز که در بود و ستمکار رسید
شعلهای حلقه زد و چادر من را سوزاند
نالهای تا که زدم خندهی انظار رسید
@hosenih
خویش را در پَسِ در جمع نمودم شاید
نرسد زخم به محسن ولی انگار رسید
خویش را در پَسِ در جمع نمودم اما
در به من خورد و به او ضربهی مسمار رسید
شاعر:
#حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e