#یا_بقیه_الله_روحی_لک_الفدا
روی کاغذ می نویسم پیش تر می خوانی اش
گرم رویایم ولی گویا شما می دانی اش
این قلم در دست من اما شما می رانی اش
من عزا برپا کنم اما شمایی بانی اش
گر چه من در شعرتان مثل فرزدق نیستم
پای کار عشقتان در زیر بیرق نیستم
خوب می دانی که من هم با شما هم دردم و
در عزای جدتان یک عمر گریه کردم و
دور شمع عمه تان پروانه سان می گردم
حال کم آوردم او را واسطه آوردم و
من نمی گویم که می خواهم چنان دعبل شوم
لااقل مولای من قدری فقط قابل شوم
قدر یک مصراع تحویلم بگیری کافی است
بیتی آرامش دهی بر درد هایم شافی است
یک غزل بخشی که کار شعر من اشرافی است
پلک را بر هم زنی اوراق در صحافی است
از شما دیوان نمی خواهم که من دیوانه ام
دور زینب تا بمیرم همچنان پروانه ام
کریمی نیا