باید که از نیزه سرت را پس بگیرم رگ هایِ سرخ ِ حنجرت را پس بگیرم آه ... ای سلیمانِ زمانه، سَعیَم این است از ساربان، انگشترت را پس بگیرم باید که از سرنیزه هایِ تیز و سنگین ته مانده هایِ پیکرت را، پس بگیرم باید که از غارتگرانِ نامسلمان عمامه ی پیغمبرت را پس بگیرم باید که از آن بی حیایِ پست و نامرد خلخالِ پایِ دخترت را پس بگیرم 🖋محمد حسن بیات لو @marsieha فاطی