#حضرت_زهرا
تو زمین خوردی و من آه جگر سوز زدم
جلوی چشم ترم سوختی و دم نزدی
قنفذ از دست تو با ضربه پذیرایی کرد
ای شکسته سپرم سوختی و دم نزدی
قاتلت دور و برم پرسه زنان می خندد
زد شرر برجگرم سوختی و دم نزدی
رد خون تو نرفت از در بشکسته من
در کنار پسرم سوختی و دم نزدی
منم و چاه و غم و گریه و تنهایی و درد
بهترین همسفرم سوختی و دم نزدی
قامت خم شده ات علت قد خم من
غصه مرقد بی نام و نشانت غم من
محمد حبیب زاده
@deabel