#حضرت_زهرا
مادرم را دوست میدارم ،شما را بیشتر
پس عزیزی مثل جانم یا نه ،حتی بیشتر
در میان گرد و خاک راه تو گم میشوم
هر چه بانو میتکانی چادرت را بیشتر
خرده نان سفرهی تو رزق میکائیل شد
هر چه آنها ریزتر ؛پس روزی ما بیشتر
مثل قرآن ،کلّ القاب شما نورانیاند
در میان این همه نور اسم زهرا بیشتر
لحظههایی که به محراب نمازت میروی
خالق تو میشود گرم تماشا بیشتر
معجزات چادرت جاریست ،در شهر نبی
در میان پیروانِ دین موسی بیشتر
چادری که عرش را با ریشههایش فرش کرد
در زمین پیچید حرفِ آن ،در آنجا بیشتر
آه ،اما با تنت افتاد ،بر روی زمین
چادری که پهن شد ؛پس میخورد پا بیشتر
هر چه شمعِ پیکر تو آب میشد بیشتر
آن طرف پروانهات میگشت ،تنها بیشتر
گرچه بغضت حبس میشد در گلویت روز و شب
در کنارت میشد اما بغض مولا بیشتر
آن طرف همسایهها گفتند کمتر گریه کن
این طرف کردی دعا در حق آنها بیشتر
حال تو هر روز ،میشد بدتر از یک روز قبل
میشدی امروز ،رو به قبله ؛ فردا بیشتر
رضا قاسمی
@deabel