#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
نرفته از نظرم ذوالجناح بر میگشت
که رفته رفته صدایت ضعیف تر میگشت
ز بس که بر بدنت زخم های کاری بود
که زخم ِ تازه اگر بود بی اثر میگشت
در ازدحام حرامی و نیزه هایِ بلند
شکافِ زخم ِ تنت باز و بازتر میگشت
میان حلقه ی نامحرمان خودم دیدم
که شمر با سرت از قتلگاه بر میگشت
غروب بود و ربابَت میانِ آتش و دود
هنوز بین ِ مزاری پی ِ پسر میگشت
@rozeh_1