ازحکیمی پرسیدند:
از عمری که سپری نمودی چه چیز یاد گرفتی؟ پاسخ داد:
یاد گرفتم
کسی که معدنش طلا است همواره طلا باقی میماند بدون تغییر، اما کسی که معدنش آهن است تغییر میکند و زنگ میزند.
یاد گرفتم
تمام کسانیکه در گورستان هستند
همه کارهایی داشتند و آرمانهایی داشتند که نتوانستند محقق گردانند پس حرص زیادی نزنم.
یاد گرفتم
که دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم.
یاد گرفتم
که مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت.
یاد گرفتم
که دنیای ما هر لحظه ممکن است تمام شود
اما ما غافل هستیم.
یاد گرفتم
که ثروتمند ترین مردم در دنیا کسی است که از سلامتی، امنیت و آرامش بهره مند باشد
یاد گرفتم
که بساط عمر و زندگیمان را در دنیا طوری پهن کنیم
که در موقع جمع کردن دست و پایمان را گم نکنیم