#اعزام_به_سوریه دفعه اولی که میخواست اعزام شود، من باردار بودم. محسن آمد با خوشحالی گفت که بالاخره با کلی خواهش، اسم من درآمده و با اعزامم موافقت شده. می‌خواهم بروم سوریه، اما تو به کسی نگو بارداری، که مخالفت نکنند. من هم همین کار را کردم و محسن چند روز قبل از محرم۹۴ اعزام شد و بعد از اربعین۹۴ به خانه برگشت. راوی:همسرشهید @azkarkhetasham