هادے و حسین، دوفرزند کوچکمان دعوایشان شده بود، موهاے هم را مے کشیدند، گفت: آماده شان کن ببرمشان بیرون. یک ساعت بعد کہ آمد، دیدم سَرِ دو تاے آنها را کچل کرده است. گفت: نمے خواهم [ من کہ نیستم و در جبهہ هستم ] تو حرص بخورے!؟ @azkarkhetasham