🔹ساعت شش عصر حسین پیام داد :چه خبر؟
گفتم داداش هنوز ندادن هر بیست دقیقه اسم 10 نفرو میخونن تحویل میدن
گفت باشه داداش تا اینجا اومدی بقیشم خود
#ارباب جور میکنه
گفتم دارم. از استرس میمیرم
گفت یه ذکری میگم هربار گیر کردی بگو...
گره کار منم همین باز کرد
گفتم داداش باشه بگو
گفت:تسبیح داری
گفتم اره
گفت بگو الهی به رقیه....
حتما سه ساله ارباب نظر میکنه...
منتظرتم...
چشممو بستم و شروع کردم
الهی به رقیه الهی به رقیه الهی به رقیه....
10 تا نگفته بودم که یهو گفت: این پنج نفر اخرین لیسته بقیش بمونه برا فردا
توجه نکردم همینجور ذکر میگفتم که یهو اسممو خوندن....
بغضم ترکید..
با گریه رفتم سمت خونه که اماده بشم
حسین رو دیدم گفتم درست شد..
اشک تو چشمش حلقه زدو گفت الهی به رقیه الهی به رقیه.....
#شهید_حسین_معز_غلامی
@azkarkhetasham